پروفسور درخشان در پنجمین برنامه قرار سالانه مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام در مهرماه سال ۱۳۹۸، مطالب مهمی را اظهار داشتند که بازخوانی آن بعد از ارائه نظریات ایشان در خصوص نقد چارچوبها بسیار ضروری به نظر میرسد.
اصل عدالت در داخل و اصل تقابل اسلام با استکبار باید اصول الگوی پیشرفت و عدالت باشد
ایشان در خصوص الگوی پیشرفت و عدالت، دو اصل از فرمایشات مقام معظم رهبری استخراج کردند که شامل اصل عدالت در صحنه داخل و اصل تقابل اسلام و استکبار در صحنه خارجی است. البته اگر فردی سه اصل را استخراج کند مشکلی پیش نمیآید. چرا که وقتی مبنا یکی باشد همگرایی به وجود میآید.
از این رو بدون مطرح کردن سوالات انقلابی و جسورانه نمیتوانیم به الگوی پیشرفت و عدالت برسیم؛ اسلام براساس مقاومت در برابر سلطه استکبار تعریف میشود از این رو تفکر انقلابی لازمه تغییر الگوست.
آیا نیازمند آن نیستیم که فقط یک بانک دولتی داشته باشیم؟
در همین راستا در مرحله دوم الگو باید وارد مسائل عینی کشور شد. آیا در تقابل دوگانه اسلام و استکبار نیازمند این نیستیم که یک و فقط یک بانک دولتی داشته باشیم و بساط بانکهای رنگارنگ را که اصل انقلاب را از درون میخورد، جمع کنیم؟ این نیاز به پاسخ علمی دارد. باید از این سوالات را مطرح کنیم. آیا انقلاب اسلامی با تکثر بانکها و شرکتهای بیمه و بنگاههای بزرگ مالی بخش خصوصی سازگار است یا خیر؟ این سؤال مهمی است که باید جواب علمی و دقیقی به آن بدهیم.
شما بلافاصله نگویید این نکتهای که شما میگویید با فلان اصل و فلان ماده تناقض دارد. عرض من این است که برای کشف واقعیت طرح هر سوالی بلامانع است. این سوالات را میتوانیم در حوزههای مختلف از جمله سرمایهگذاری و نظام تصمیمگیری دولت تعمیم دهیم.
دولت در الگوی پیشرفت و عدالت باید مقتدر و توانا در نظر گرفته شود
بنابراین اگر برخی فکر میکنند الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت براساس فرض دولت ناتوان، بیخرد و ضعیف باید شکل بگیرد اشتباه میکنند. بعضی میگویند در عمل ثابت شده است که دولتها ناتوانند. وقتی از آنها میپرسیم چرا؟ میگویند خودشان اینطور میگویند. میگویند ما نمیتوانیم و دیگران باید بیایند و کار را انجام دهند. در حالی که اگر نمیتوانند کاستی و ناتوانی را باید در سازوکار انتخابات جستجو کرد. باید در سازوکار دستگاه تبلیغات جهانی که دنبالهاش در ایران هم وجود دارد، جستجو کرد. در وجود بیبیسی باید جستجو کرد. من بارها گفتم مطالعه کنید جهان بدون بیبیسی چگونه جهانی بود. قطعا جهان متفاوتی میداشتیم.
در نظام اسلامی دولت توانا، مقتدر، قانونمند و بابصیرت است و بخش خصوصی توانا در دامان دولت مقتدر رشد میکند نه در دامن دولت ضعیف. بخش خصوصی که در دامن دولت ضعیف رشد کند بخش خصوصی چپاولگر و بیرحمی است. بنابراین در ترسیم الگو نباید این پیشفرض را در نظر بگیریم که دولت ناتوان است و باید به بخش خصوصی واگذار کنیم. خیر، باید بنا را بر دولت توانمند بگذاریم و اگر دولت بگوید ناتوانم به خاطر ساختارهای غلط انتخاباتی است.
لیبرالیسم نمیتواند اسلام را تحمل کند
از این رو دیدگاه بنده جوهره الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت و ویژگی راهبردی آن است. الگو به خاطر اسلامی بودن ماهیت آن استراتژیک است و این اسلامی بودن تقابل با غرب را بهوجود میآورد. ما نمیخواهیم تقابل ایجاد کنیم اما لیبرالیسم نمیتواند اسلام را تحمل کند و تجربه این را ثابت کرده است. پس الگو راهبردی است و ویژگی راهبردی هم کیفیت این جهش علمی است.
آیندهپژوهی جزء جدایی ناپذیر الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت است
در این خصوص بنده قبلا عرض کردم که این الگو باید بر پایه دوگانه عدالت و تقابل اسلام و استکبار طراحی شود. تبلور این دو پایه باید در نظام تدبیر در حکومت اسلامی به روشنی دیده شود. باید مظاهر آن را بشناسیم و لوازم تدوین سیاستهای عادلانه و تقابلی را ببینیم. بنابراین نتیجه میگیریم که آیندهپژوهی جزء جدایی ناپذیر الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت است.
در مرحله جهش علمی در الگو باید راهبردهای پیشرفت در بخشهای مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را مبتنی بر آیندهپژوهی به دقت بررسی کنیم. بهعنوان مثال سؤال میشود که راهبرد بخش صنعت کشور چیست؟ قطعا سوالات متفاوت است. اما اگر سوالات بر محور عدالت و تقابل باشد قطعا همگرایی به وجود میآید.
پیشرفت در صنایع نظامی و تسلیحاتی باید در صدر راهبردهای صنعتی باشد
از دید استاد درخشان، بر مبنای عدالت و تقابل اقتضا میکند پیشرفت در صنایع نظامی و تسلیحاتی در صدر راهبردهای صنعتی باشد. به نحوی که توسعه فناوری از صنایع تسلیحاتی به سایر صنایع سرریز شود. شما ممکن است بگویید نظر دیگری دارم و من میگویم بسمالله، بر مبنای عدالت و تقابل استدلال کن. من بر مبنای اصل عدالت و تقابل با استکبار به این نتیجه رسیدم. حالا شما نظر دیگری دارید، مطرح کنید.
یک نمونه دیگر صنعت ساختمانی است که بسیار اهمیت دارد. در مبنای اصول عدالت و تقابل مطلقا نباید مراکز بزرگ و به اصطلاح امروزیها مال یا هایپراستار ساخته شود و در این زمینه استدلال دارم زیرا این مراکز خرید الگوی مصرف را تخریب میکند، سرمایههای ملی را به بیراهه میبرد و فرهنگ جامعه را تغییر میدهد. برای تمام این موارد استدلال وجود دارد.
اولویت دوم در حوزه صنعت، بخش انرژی است
ساخت بزرگترین مرکز خرید خاورمیانه در کشوری که پرچمدار مبارزه با ظلم است یک عزای عمومی است و برخی به این کارها افتخار میکنند. ببینید چقدر فاصله وجود دارد. سوال این است بعد از بخش نظامی چه بخشی باید در اولویت قرار بگیرد؟ از نظر من بخش انرژی و نفت و گاز است.
اصل عدالت در داخل و اصل تقابل اسلام با استکبار باید اصول الگوی پیشرفت و عدالت باشد
ایشان در خصوص الگوی پیشرفت و عدالت، دو اصل از فرمایشات مقام معظم رهبری استخراج کردند که شامل اصل عدالت در صحنه داخل و اصل تقابل اسلام و استکبار در صحنه خارجی است. البته اگر فردی سه اصل را استخراج کند مشکلی پیش نمیآید. چرا که وقتی مبنا یکی باشد همگرایی به وجود میآید.
از این رو بدون مطرح کردن سوالات انقلابی و جسورانه نمیتوانیم به الگوی پیشرفت و عدالت برسیم؛ اسلام براساس مقاومت در برابر سلطه استکبار تعریف میشود از این رو تفکر انقلابی لازمه تغییر الگوست.
آیا نیازمند آن نیستیم که فقط یک بانک دولتی داشته باشیم؟
در همین راستا در مرحله دوم الگو باید وارد مسائل عینی کشور شد. آیا در تقابل دوگانه اسلام و استکبار نیازمند این نیستیم که یک و فقط یک بانک دولتی داشته باشیم و بساط بانکهای رنگارنگ را که اصل انقلاب را از درون میخورد، جمع کنیم؟ این نیاز به پاسخ علمی دارد. باید از این سوالات را مطرح کنیم. آیا انقلاب اسلامی با تکثر بانکها و شرکتهای بیمه و بنگاههای بزرگ مالی بخش خصوصی سازگار است یا خیر؟ این سؤال مهمی است که باید جواب علمی و دقیقی به آن بدهیم.
شما بلافاصله نگویید این نکتهای که شما میگویید با فلان اصل و فلان ماده تناقض دارد. عرض من این است که برای کشف واقعیت طرح هر سوالی بلامانع است. این سوالات را میتوانیم در حوزههای مختلف از جمله سرمایهگذاری و نظام تصمیمگیری دولت تعمیم دهیم.
دولت در الگوی پیشرفت و عدالت باید مقتدر و توانا در نظر گرفته شود
بنابراین اگر برخی فکر میکنند الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت براساس فرض دولت ناتوان، بیخرد و ضعیف باید شکل بگیرد اشتباه میکنند. بعضی میگویند در عمل ثابت شده است که دولتها ناتوانند. وقتی از آنها میپرسیم چرا؟ میگویند خودشان اینطور میگویند. میگویند ما نمیتوانیم و دیگران باید بیایند و کار را انجام دهند. در حالی که اگر نمیتوانند کاستی و ناتوانی را باید در سازوکار انتخابات جستجو کرد. باید در سازوکار دستگاه تبلیغات جهانی که دنبالهاش در ایران هم وجود دارد، جستجو کرد. در وجود بیبیسی باید جستجو کرد. من بارها گفتم مطالعه کنید جهان بدون بیبیسی چگونه جهانی بود. قطعا جهان متفاوتی میداشتیم.
در نظام اسلامی دولت توانا، مقتدر، قانونمند و بابصیرت است و بخش خصوصی توانا در دامان دولت مقتدر رشد میکند نه در دامن دولت ضعیف. بخش خصوصی که در دامن دولت ضعیف رشد کند بخش خصوصی چپاولگر و بیرحمی است. بنابراین در ترسیم الگو نباید این پیشفرض را در نظر بگیریم که دولت ناتوان است و باید به بخش خصوصی واگذار کنیم. خیر، باید بنا را بر دولت توانمند بگذاریم و اگر دولت بگوید ناتوانم به خاطر ساختارهای غلط انتخاباتی است.
لیبرالیسم نمیتواند اسلام را تحمل کند
از این رو دیدگاه بنده جوهره الگوی ایرانی- اسلامی پیشرفت و ویژگی راهبردی آن است. الگو به خاطر اسلامی بودن ماهیت آن استراتژیک است و این اسلامی بودن تقابل با غرب را بهوجود میآورد. ما نمیخواهیم تقابل ایجاد کنیم اما لیبرالیسم نمیتواند اسلام را تحمل کند و تجربه این را ثابت کرده است. پس الگو راهبردی است و ویژگی راهبردی هم کیفیت این جهش علمی است.
آیندهپژوهی جزء جدایی ناپذیر الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت است
در این خصوص بنده قبلا عرض کردم که این الگو باید بر پایه دوگانه عدالت و تقابل اسلام و استکبار طراحی شود. تبلور این دو پایه باید در نظام تدبیر در حکومت اسلامی به روشنی دیده شود. باید مظاهر آن را بشناسیم و لوازم تدوین سیاستهای عادلانه و تقابلی را ببینیم. بنابراین نتیجه میگیریم که آیندهپژوهی جزء جدایی ناپذیر الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت است.
در مرحله جهش علمی در الگو باید راهبردهای پیشرفت در بخشهای مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را مبتنی بر آیندهپژوهی به دقت بررسی کنیم. بهعنوان مثال سؤال میشود که راهبرد بخش صنعت کشور چیست؟ قطعا سوالات متفاوت است. اما اگر سوالات بر محور عدالت و تقابل باشد قطعا همگرایی به وجود میآید.
پیشرفت در صنایع نظامی و تسلیحاتی باید در صدر راهبردهای صنعتی باشد
از دید استاد درخشان، بر مبنای عدالت و تقابل اقتضا میکند پیشرفت در صنایع نظامی و تسلیحاتی در صدر راهبردهای صنعتی باشد. به نحوی که توسعه فناوری از صنایع تسلیحاتی به سایر صنایع سرریز شود. شما ممکن است بگویید نظر دیگری دارم و من میگویم بسمالله، بر مبنای عدالت و تقابل استدلال کن. من بر مبنای اصل عدالت و تقابل با استکبار به این نتیجه رسیدم. حالا شما نظر دیگری دارید، مطرح کنید.
یک نمونه دیگر صنعت ساختمانی است که بسیار اهمیت دارد. در مبنای اصول عدالت و تقابل مطلقا نباید مراکز بزرگ و به اصطلاح امروزیها مال یا هایپراستار ساخته شود و در این زمینه استدلال دارم زیرا این مراکز خرید الگوی مصرف را تخریب میکند، سرمایههای ملی را به بیراهه میبرد و فرهنگ جامعه را تغییر میدهد. برای تمام این موارد استدلال وجود دارد.
اولویت دوم در حوزه صنعت، بخش انرژی است
ساخت بزرگترین مرکز خرید خاورمیانه در کشوری که پرچمدار مبارزه با ظلم است یک عزای عمومی است و برخی به این کارها افتخار میکنند. ببینید چقدر فاصله وجود دارد. سوال این است بعد از بخش نظامی چه بخشی باید در اولویت قرار بگیرد؟ از نظر من بخش انرژی و نفت و گاز است.